آهسته کار آهسته کار بطی ٔ. کند. دیرجُنْب. کر: مگر میرفت استاد مهینه خری میبرد بارش آبگینه یکی گفتش که بس آهسته کاری بدین آهستگی بر خر چه داری چه دارم، گفت دل پرپیچ دارم اگر این خر بیفتد هیچ دارم. عطار. ، متأنی. درنگی. نرم لغت نامه دهخدا
نهفته کار نهفته کار . پوشیده کار. در خفا کارکننده و رازدار: فرض گشت آن نهفته کاران را که به یاری رسند یاران را. نظامی لغت نامه دهخدا