جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آهسته کار

آهسته کار

آهسته کار
آنکه به کندی حرکت کند یا کار کند، کند، کندکار، دیرجنب
آهسته کار
فرهنگ فارسی عمید

آهسته کار

آهسته کار
بطی ٔ. کند. دیرجُنْب. کر:
مگر میرفت استاد مهینه
خری میبرد بارش آبگینه
یکی گفتش که بس آهسته کاری
بدین آهستگی بر خر چه داری
چه دارم، گفت دل پرپیچ دارم
اگر این خر بیفتد هیچ دارم.
عطار.
، متأنی. درنگی. نرم
لغت نامه دهخدا

آهسته کاری

آهسته کاری
چگونگی و حالت آهسته کار بطوء کندی مقابل سرعت تندی
آهسته کاری
فرهنگ لغت هوشیار

آهسته کاری

آهسته کاری
چگونگی و صفت آهسته کار. بطوء. کندی، تأنی. نرمی. آرامی
لغت نامه دهخدا

آهسته رای

آهسته رای
محتاط، با حزم محتاط باحزم، با رای رزین با اندیشه استوار
آهسته رای
فرهنگ لغت هوشیار

نهفته کار

نهفته کار
. پوشیده کار. در خفا کارکننده و رازدار:
فرض گشت آن نهفته کاران را
که به یاری رسند یاران را.
نظامی
لغت نامه دهخدا