جدول جو
جدول جو

معنی آوند

آوند((وَ))
ظرف، کوزه آب یا شراب، لوله هایی که شیره خام را از ریشه به برگ ها می رساند
تصویری از آوند
تصویر آوند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آوند

آوند

آوند
ظرف، کوزه، کوزۀ آب، ظرف شراب،
در علم زیست شناسی لوله هایی در گیاهان که آب یا شیره را از ریشه به برگ ها انتقال می دهند
آوَنگ
آوند
فرهنگ فارسی عمید

آوند

آوند
اَوند. وَند. مند. اومند. دارا. صاحب. مالک. و شاید وند در زین آوند و ستاوند و ستناوند از این قبیل باشد، و در کلمات خداوند و پساوند و پژاوند و زرآوند، و نیز بعض اسماء امکنه مثل نهاوند و دماوند و فراوند و الوند معنی آن بر نگارنده مجهول است
لغت نامه دهخدا

آوند

آوند
مُرَکَّب اَز: آو، آب + وند، خنور، اناء. ظرف. خنور. وعاء. باردان، کوزۀ آب. ظرف شراب. کوزۀ شراب. خنور آب. (المعجم) :
چون آب بگونۀ هر آوند شوی.
ابوحنیفۀ اسکافی (از فرهنگ اسدی)،
مبادا ساغرش یک لحظه از خون رزان خالی
فلک راتا رود خون شفق زین نیلی آوندش.
عمید لوبکی.
که بنیت آدمی چون آوندی ضعیف است. (کلیله و دمنه)،
شودهر سفالی که آوند می
بر ما بود بهتر از تاج کی.
؟ (از فرهنگها)،
- آوند شراب، قحف. بط. صراحی. صراحیه. بلبله. باطیه. ناجو. قرابه.
، تخت و مسند، شطرنج، اول و نخست. و باین معنی بکسر ثالث هم گفته اند. (برهان) ، صولجان
دلیل. بیّنه. (برهان). حجت:
چنین گفت با پهلوان زال زر
گر آوند خواهی به تیغم نگر.
فردوسی.
، آونگ:
بر بستر غم خفت عدوی تو چنان زار
کش تن شود از تار قزا کند شکسته
وز دار عنان گشت حسود تو نگونسار
چون خوشۀ انگور بر آوند شکسته.
سوزنی
وعاء، که بفرانسه وِسو گویند. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا