جدول جو
جدول جو

معنی آوانتاژ

آوانتاژ
نادیده گرفتن خطاهای کوچک در برخی از بازی های گروهی
تصویری از آوانتاژ
تصویر آوانتاژ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آوانتاژ

شانتاژ

شانتاژ
کوشش برای شکست دادن طرف مقابل از طریق تهدید، تحریک، سفسطه و به راه انداختن هیاهو و آشوب، جوسازی، هوچی گری
شانتاژ
فرهنگ فارسی عمید

شانتاژ

شانتاژ
هوچیگری، تلاش برای شکست رقیب از راه سفسطه، تهدید به افشاگری، تهییج و تحریک شنوندگان و جلوگیری از مطرح شدن یا اثر گذاشتن سخنان رقیب
شانتاژ
فرهنگ فارسی معین

مونتاژ

مونتاژ
در کنار هم گذاشتن و به هم چسباندن فیلم ها یا عکس ها و... برای بوجود آوردن یک مجموعه، سوار کردن و به هم بستن قطعات یک دستگاه یا ماشین
فرهنگ فارسی معین

مونتاژ

مونتاژ
در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه، (سینما) تدوین
فرهنگ فارسی عمید

مونتاژ

مونتاژ
ترکیب عکس و فیلم و به وجود آوردن صحنه های مصنوعی و عکسهای غیرحقیقی، و آن در روزنامه ها و مجلات وسینما به کار می رود، (اصطلاح مکانیک) به هم پیوستن قطعات مختلف یک ماشین و سوار کردن آن
لغت نامه دهخدا

مونتاژ

مونتاژ
سوار کردن، نصب کردن قطعات مختلف یک دستگاه (رادیو، تلویزیون، کامپیوتر) ، کنار هم چسباندن (فیلم)
فرهنگ واژه مترادف متضاد