جدول جو
جدول جو

معنی آنالوگ

آنالوگ((لُ))
ویژگی سیگنال یا دستگاهی که با کمیت هایی سروکار دارد که پیوسته تغییر می کند، مقابل دیجیتال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آنالوگ

دیالوگ

دیالوگ
سخنانی که میان شخصیت های یک نمایشنامه رد و بدل میشود، مهمترین بخش یک نمایشنامه است
فرهنگ لغت هوشیار

دیالوگ

دیالوگ
گفتگویی که میان اشخاص یک داستان، نمایشنامه یا فیلم صورت می گیرد، گفتگو در مورد مسائل فرهنگی، اجتماعی و مانند آن
دیالوگ
فرهنگ فارسی عمید

آنالیز

آنالیز
عمل تجزیه فیزیکی یا منطقی جسم، تجزیه، شاخه ای از علم ریاضی که به مطالعه رفتار توابع از نظر حد و پیوستگی و مشتق پذیری و غیره می پردازد، فهرست بندی داده های یک مسئله و داده های دیگر مربوط به آن و سپس جست و جوی هدف با مشخص کردن
آنالیز
فرهنگ فارسی معین

دیالوگ

دیالوگ
مکالمه، گفت و گوی دو جانبه، اثر ادبی که به صورت گفت و گو ارائه شود
دیالوگ
فرهنگ فارسی معین

دیالوگ

دیالوگ
کلمه فارسی بقول لیث، ادرنگ. اشکز (عربی) و آن چیزی است چون چرم برنگ سفید که زین بدان استوار کنند. (ازهری از تاج العروس). دوال سیرم. (ربنجنی در معنی اشکز). الاءُشْکُزﱡ کطُرْطُب ّ، شی ٔ کالادیم الابیض یُؤَکَّدُ به السّروج، معرب ادرنج بالفارسیه. (اقرب الموارد) ، کلانسال شدن و بر جای افتادن از پیری. افتادن از غایت پیری
لغت نامه دهخدا