جدول جو
جدول جو

معنی آلیزیدن

آلیزیدن((دَ))
جفتک زدن، لگد انداختن، آلیزدن
تصویری از آلیزیدن
تصویر آلیزیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آلیزیدن

آلیزیدن

آلیزیدن
جفته افکندن. جفتک انداختن:
نفس چون سیر گشت بستیزد
توسن آسا بهر سوآلیزد.
سراج الدین راجی
لغت نامه دهخدا

آمیزیدن

آمیزیدن
آمیختن، آمیخته کردن، درهم کردن، درهم ساختن و مخلوط کردن دو یا چند چیز با هم، درهم شدن، آمیخته شدن، مخلوط شدن، رفت و آمد، معاشرت، نزدیکی کردن، مقاربت، جماع
آمیزیدن
فرهنگ فارسی عمید

الیزیدن

الیزیدن
آلیزیدن، آلیز زدن، جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
الیزیدن
فرهنگ فارسی عمید