جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آله

آله

آله
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار

آله

آله
آلک، گیاهی صحرایی با برگ های دراز خوش بو و گل های کوچک که در جاهای مرطوب می روید و مصرف خوراکی و دارویی دارد، والک
آله
فرهنگ فارسی عمید

آله

آله
عُقاب، پرندۀ شکاری بزرگ با چنگال های قوی و چشم های تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار می کند، دال، دالمن
آله
فرهنگ فارسی عمید

آله

آله
عقاب. (مهذب الاسماء). خداریه. شقواء. ابوالهیثم. بوالهیثم. دال من. ججا. زمج. و کلمه اَلَموت را گویند در اصل مرکب از آله به معنی عقاب و آموت آشیان است
لغت نامه دهخدا

آله

آله
اَله. در ترشاله، تفاله، چاله، چغاله، درغاله، دنباله، سکاله، کشاله، کلاله، کنغاله، کنگاله، گاله و مچاله مانند آل (َال) علامت نسبت و گاهی ادات تشبیه است. رجوع به آل شود
لغت نامه دهخدا

آله

آله
آلت:
یکی اسب ترکی بیاورد پیش
بر آن اسب آله ز اندازه بیش.
فردوسی.
، نیزۀ سخت کوتاه. نیم نیزه. و رجوع به آلت شود
لغت نامه دهخدا