جدول جو
جدول جو

معنی آلنگ

آلنگ((لَ))
خندق، دیواری که بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند. مورچال، سنگر
تصویری از آلنگ
تصویر آلنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آلنگ

آلنگ

آلنگ
گودیی که در اطراف قلعه بهنگام محاصره حفرکنند مورچال، دیواری که برای حفظ سپاه کشند سنگر، جمعی از سپاهیان و دیگران که دراطراف یا درون قلعه برای تسخیر آن جای جای گمارند
فرهنگ لغت هوشیار

آلنگ

آلنگ
خندق یا دیواری که در اطراف قلعه یا بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند، مورچال، سنگر
فرهنگ فارسی عمید

آلنگ

آلنگ
مورچال. گوی که در اطراف قلعه، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند، دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر، حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را، جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند، جمعی از مردم که در درون قلعه برای حراست آن جای بجای معین کنند
لغت نامه دهخدا

آونگ

آونگ
رشته ای که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را بدان بندند و از سقف آویزند تا فاسد نشود، هر چیز آویخته معلق، جسم وزینی که حول محوری ثابت حرکت کند مانند پاندول ساعت. یا آونگ الکتریکی (برقی) آلتی است مشکل از گلوله ای سبک وزن (مغزنی آقطی) که بنخی ابریشمین آویخته است پاندول الکتریک
فرهنگ لغت هوشیار

آونگ

آونگ
آویزان، آویخته، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند
آونگ
فرهنگ نامهای ایرانی