جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آلر

آلر

آلر
سرین. آلست. آرست:
بیکی گرم تپانچه که بر آن آلر تو
بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ و ژغار؟
ابوالمثل بخاری.
بینی آن جزبن اندام تو و آلر تو
جان من باد فدای پدر و مادر تو.
طیان.
ندیده دیدۀ دنیا که دلبری دارد
سفید و نازک و فربه که آلرت باشد.
عبید زاکانی.
و رجوع به اَلر شود
لغت نامه دهخدا

آزر

آزر
نام پدر حضرت ابراهیم (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است
آزر
فرهنگ نامهای ایرانی

آلا

آلا
جمع الا، روزی ها جمع الی الی والی نعمتها نیکیها نیکوییها، سرخ نیمرنگ، پشت گلی
فرهنگ لغت هوشیار

آمر

آمر
فرماینده فرمان پاد امر کننده فرماینده کار فرما، جمع آمرین، روز ششم یا چهارم از ایام عجوز
فرهنگ لغت هوشیار

آله

آله
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار