سرین. آلست. آرست: بیکی گرم تپانچه که بر آن آلر تو بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ و ژغار؟ ابوالمثل بخاری. بینی آن جزبن اندام تو و آلر تو جان من باد فدای پدر و مادر تو. طیان. ندیده دیدۀ دنیا که دلبری دارد سفید و نازک و فربه که آلرت باشد. عبید زاکانی. و رجوع به اَلر شود
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف