جدول جو
جدول جو

معنی آلاکلنگ

آلاکلنگ((کُ لَ))
دو چوب بر هم نهاده متقاطع که دو کس بر دو سر چوب بالایی نشینند و به نوبت به زیر و بالا شوند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آلاکلنگ

آلاکلنگ

آلاکلنگ
دو چوب بر هم نهاده متقاطع که دو کس بر دو سر چوب بالایی نشینند و بنوبت به زیر و بالا شوند، عمل مذکور را نیز آلاکلنگ نامند. حشره ای از راسته قاب بالان که در نواحی بحرالرومی فراوان است زراریح آلاکلنگ الله کلنگ. یکنوع بازی کودکانه
فرهنگ لغت هوشیار

آلاکلنگ

آلاکلنگ
الاکلنگ، نوعی وسیلۀ بازی به شکل یک میله یا چوب بلند با تکیه گاهی در وسط و دو نشیمنگاه در دو طرف که با فشار آوردن بالا و پایین می رود
آلاکلنگ
فرهنگ فارسی عمید

آلاکلنگ

آلاکلنگ
دو چوب برهم نهاده است متقاطع که دو کس بر دو سر چوب زبرین نشینند و بنوبت بزیر و بالا شوند، و این عمل را نیز آلاّکلنگ نامند
لغت نامه دهخدا

الاکلنگ

الاکلنگ
نوعی وسیلۀ بازی به شکل یک میله یا چوب بلند با تکیه گاهی در وسط و دو نشیمنگاه در دو طرف که با فشار آوردن بالا و پایین می رود
فرهنگ فارسی عمید

الاکلنگ

الاکلنگ
زُحلوقَه چوبی است دراز که کودکان آن را بر جای بلندی از زمین نهندو یکی بر یکسر و دیگری بر سر دیگر آن نشیند و هر زمان یک سر آن به بالا برند و سر دیگر را پائین آرند، نوعی از فیلگوش است بیخ آن را مربا کنند و آن را زنجبیل شامی خوانند. نافع جمیع دردها و المهاست که از سردی باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

آلاپلنگی

آلاپلنگی
دارای لکه ها و خال های سیاه و سفید مثل پوست پلنگ، دارای رنگ های متضاد
آلاپلنگی
فرهنگ فارسی عمید

آلاپلنگی

آلاپلنگی
دارای لکه های سیاه و سفید و خال های بزرگ مانند پوست پلنگ
آلاپلنگی
فرهنگ فارسی معین