معنی آگشتن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آگشتن
آگشتن
- آگشتن
- آغشتن، خیس کردن، تر کردن، تر شدن، آلوده کردن، آمیختن، سرشتن، آلوده شدن
فرهنگ فارسی عمید
آغشتن
- آغشتن
- آغشت آغرد خواهد آغشت بیاغر آغرنده آغشته) خیس کردن نم کردن، آلودن، آلودن جسمی بمایع، خیسیدن نم کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار