جدول جو
جدول جو

معنی آقچه

آقچه((چِ))
زر یا سیم مسکوک، پول طلا یا نقره، واحدی برای آب که تقریباً برابر دوازده ساعت آب است
تصویری از آقچه
تصویر آقچه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آقچه

آقچه

آقچه
بنگرید به اقچه زر یا سیم مسکوک، هر نوع مسکوک، واحد آب که مقدار آن فرق میکند و معمولا عبارت است از تقریبا 12 ساعت آب
فرهنگ لغت هوشیار

آقچه

آقچه
آقچه، سکۀ سیم یا زر، پول طلا یا نقره، زر یا سیم مسکوک، اخچه، اقچه، برای مِثال آقچۀ زر کو هزارسال بماند / عاقبتش جای هم دهانۀ گاز است (خاقانی - ۸۲۹)، ریزۀ زر
آقچه
فرهنگ فارسی عمید

آقچه

آقچه
اَخْچه. اَقْچه. زر یا سیم مسکوک، و توسعاً، هر مسکوکی:
وز پی آن تا زند سکه به نام بقاش
میزند از آفتاب آقچه موزون فلک.
خاقانی.
آقچه زر گر هزار سال بماند
عاقبتش جای هم دهانۀ گاز است.
خاقانی.
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر
ریخت بهر دریچه ای آقچه زرّ شش سری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

بقچه

بقچه
ترکی جامه بند نیفه پتیر بلغنده بسته بنگرید به بغچه دستمال بزرگی که در آن جامه و انواع قماش پیچند
فرهنگ لغت هوشیار

آلچه

آلچه
قسم خردتر گوجه که ترشتر از آن میباشد ادرک اجاص آلنج نیسوق آلچه الو هلو هلی ترش هلو. آلوی جیلی. یا آلوچه سگک قسم پست و ترش تر و خردتر آلوچه آلو کوهی نلک آلوترش زعرور
فرهنگ لغت هوشیار

بقچه

بقچه
دستمال بزرگ که در آن لباس یا چیز دیگر از جنس پارچه می پیچند، سارغ
بقچه
فرهنگ فارسی عمید

اقچه

اقچه
آقچه، سکۀ سیم یا زر، پول طلا یا نقره، زر یا سیم مسکوک، اخچه
اقچه
فرهنگ فارسی عمید