جدول جو
جدول جو

معنی آفیش

آفیش
آگهی مکتوب و غالباً مصور که ابعاد آن در حدود 35*50 سانتی متر باشد، آگهی نامه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آفیش

آدیش

آدیش
جسمی دارای روشنایی و گرما که از سوختن چوب و زغال و مانند آن پدید آید. قدما آنرا یکی از عنصرهای بسیط چهار گانه می پنداشتند آذر مق آب، پاره ای از زغال و هیمه افروخته اخگر، شعله، سوز، قهر خشم، دوزخ جهنم، گوگرد احر، تندی تیزی، ایذاء ضرر رسانیدن، غم اندوه سخت، بلا مصیبت، عشق سوزان، عاشق. یا آب بر سرآتش... ریختن
فرهنگ لغت هوشیار

آگیش

آگیش
آگیشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آگیشنده، برای مِثال پای آ گیش، توشۀ جان خویش از او بربای / پیش کآیْدتْ مرگ پای آ گیش (رودکی - ۵۰۴)
آگیش
فرهنگ فارسی عمید

آکیش

آکیش
کیش گویند آهنج بود یعنی باز کردن و هنج نیز گویند (کذا) (فرهنگ اسدی، خطی) :
توشۀ خویش زود از او بربای
پیش کآیدْت مرگ پای آکیش
رودکی (از فرهنگ اسدی، خطی)
چنگ در چیزی زده درازکرده (برهان) و رجوع به آگیشیدن شود
لغت نامه دهخدا

آغیش

آغیش
به معنی طاهر به یونانی، فنجنکشت، (مخزن الادویه)، رجوع به آغلیس شود
لغت نامه دهخدا