جدول جو
جدول جو

معنی آفروشه

آفروشه((ش ِ))
حلوایی که از آرد و عسل و روغن یا از زرده تخم مرغ و شیره و شکر می سازند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آفروشه

آفروشه

آفروشه
حلوایی که با آرد و روغن و عسل یا شیره یا شکر بپزند، حلوا، برای مِثال این آفروشه ای است دو زاغ است خوالگرش / هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند (ناصرخسرو - ۴۲۴)
آفروشه
فرهنگ فارسی عمید

آفروشه

آفروشه
نام قسمی حلواست که از آرد و عسل و روغن یا از زردۀ تخم و شیره و شکر سازند، و آن را حلوای خانگی و حلوای سفید و اَفروشه نیز نامند و عرب آن را خبیص. (زمخشری) (ربنجنی). خبیصه. (ربنجنی). و ابوطیب و ابوسهل و ابوصالح گویند:
رفیقا چند گوئی کو نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سود دارد
چنان چون دردمندان را شنوشه.
رودکی.
این آفروشه ای است که زاغ است خوالگرْش
هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند.
ناصرخسرو.
- آفروشه نان، کنایت از چیزی بی اصل و دروغ است: هرچند این همه حال نیرنگ است و بر آن داهیان و سوختگان بنشود و دانند که آفروشه نانست باز مجاملتی در میانه نماند. (تاریخ بیهقی).
- در آفروشه سیر دادن، در صورتی خوب و فریبا آزار و رنجی رسانیدن. نظیردر لوزینه سیر خورانیدن:
همه جهان شکر لطف تو گرفت و هنوز
در آفروشه درون میدهی عدو را سیر.
رضی الدین نیشابوری.
، بلغور گندم. (برهان)
لغت نامه دهخدا

افروشه

افروشه
حلوایی که از آرد و عسل و روغن یا از زرده تخم مرغ و شیره و شکر می سازند، آفروشه
فرهنگ فارسی معین

آفروزه

آفروزه
فتیلۀ چراغ
آتش زنه، آتَش گیرِه، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، اَفروزِه، پَرهازِه، فُروزینِه، حَطَب، وَقید، پُدِه، پوک، شَیاع، پُد، آتَش بَرگ، هود، آتَش اَفروز، وَقود، مَرخ، پیفِه
آفروزه
فرهنگ فارسی عمید

افروشه

افروشه
آفروشه، حلوایی که با آرد و روغن و عسل یا شیره یا شکر بپزند، حلوا
افروشه
فرهنگ فارسی عمید