ظرفی فلزی یا پلاستیکی با لوله بلند و باریک که سر آن گشاد است و در آن آب کنند و جهت نظافت استفاده کنند آفتابه خرج لحیم کردن: کنایه از تعمیر کردن کالای فرسوده ای که هزینه تعمیر آن بیش از قیمت خود کالا باشد، کار بیهوده کردن
آب تابه. ظرفی فلزین با لوله ای بلند که در آن آب گرم کنند. مِحَم ّ، اِبریقی از فلز و بیشتر از مس که در طهارتخانه بکاربرند. قُمْقُمه. (مهذب الاسماء). قُمْقُم. کُمْکُم. - آفتابه گرفتن، آفتابه برداشتن، بقضای حاجت شدن. ، ظرفی فلزین که پیش و پس از طعام دست و دهان بدان شویند: بدستش داد زرین آفتابه کنیزی از پیَش زرکش عصابه یکی طشتش بکف از نقرۀ خام بسان سایه او را گام بر گام. جامی
آفتابه در خواب، زن خادمه بود، یا کنیزک، که چراغ خانه بدو تسلیم کنند. محمد بن سیرین آفتابه در خواب بر نه وجه بود. اول: زن، دوم: خادم، سوم: کنیزک، چهارم: قوام، پنجم: تن، ششم: عمر زیاد، هفتم: مال و نعمت، هشتم: خیر و برکت، نهم. راحت زنان.