معنی آفتاب گیر آفتاب گیر سایبان، چتر، جایی که هر روز آفتاب در آن بتابد، آفتاب رو تصویر آفتاب گیر فرهنگ فارسی معین
آفتاب گیر آفتاب گیر آنجا که هر روز آفتاب در آن تابد، سایبان، چتر، سپر با دسته که بر سر پادشاهان چون سایبان داشتندی: ز روی قدر جز آن آفتاب گیر که زد تپانچه بر رخ خورشید ساعتی صد بار؟ بدیعی سمرقندی لغت نامه دهخدا
آفتاب گین آفتاب گین آفتاب گن، آفتاب ناک: شمس یومنا، آفتاب گین شد روز ما، (زمخشری)، - روزی آفتاب گین، بی ابر، صحو لغت نامه دهخدا
آفتاب گاه آفتاب گاه برآفتاب، مشرقه، (زمخشری)، آفتاب رو، مشراق، بتو، آنجای خانه که بیشتر روز آفتاب بدان تابد لغت نامه دهخدا