جدول جو
جدول جو

معنی آفتاب گردک

آفتاب گردک((گَ دَ))
جانوری است شبیه به مارمولک، از رده خزندگان با زبانی دراز که از آن برای شکار حشرات استفاده می کند، آفتاب پرست
تصویری از آفتاب گردک
تصویر آفتاب گردک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آفتاب گردک

آفتاب گردک

آفتاب گردک
حربا بوقلمون آفتاب پرست آفتاب گردان آفتاب گردش، آفتاب پزست، آذریون آفتاب پرست، پنیرک خبازی آفتاب پرست
فرهنگ لغت هوشیار

آفتاب گردک

آفتاب گردک
آفتاب پرست
آفتاب گَردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتاب گَردِش، آفتاب گَردَک، آفتابگَردان، روز گَردان، روز گَرد
آفتاب گردک
فرهنگ فارسی عمید

آفتاب گردک

آفتاب گردک
حرباء. آفتاب پرست. بوقلمون، گل آفتاب پرست، خبازی. پنیرک
لغت نامه دهخدا

آفتاب گردش

آفتاب گردش
جانوری است شبیه به مارمولک، از رده خزندگان با زبانی دراز که از آن برای شکار حشرات استفاده می کند، آفتاب پرست
آفتاب گردش
فرهنگ فارسی معین

آفتاب گردش

آفتاب گردش
آفتاب گَردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتاب گَردَک، آفتابگَردان، روز گَردان، روز گَردَک، روز گَرد
آفتاب گردش
فرهنگ فارسی عمید

آفتاب زردی

آفتاب زردی
نزدیک غروب که آفتاب رنگ پریده نماید اصیل ایوار، زوال عمر نزدیک مرگ
فرهنگ لغت هوشیار

آفتاب گردان

آفتاب گردان
آنچه برای جلوگیری از تابش آفتاب به بدن به کار ببرند مانند سایه بان و چتر،
تکۀ چرم یا پارچۀ ضخیم که آن را مانند لبۀ کلاه درست می کنند و در تابستان بالای پیشانی می بندند که آفتاب به چهره نتابد، لبۀ کلاه
گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتابگَردان، آفتاب گَردِش، روز گَردان، روز گَردَک، آفتاب گَردَک، روز گَرد
آفتاب گردان
فرهنگ فارسی عمید