جدول جو
جدول جو

معنی آغنده

آغنده((غَ دِ))
گلوله پنبه، پنبه گلوله کرده برای ریسیدن، نوعی از عنکبوت زهردار، رتیلا، رتیل
تصویری از آغنده
تصویر آغنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آغنده

آغنده

آغنده
آکنده آگنده. پنبه پیچیده و گرد کرده برای ریسیدن، نوعی از عنکبوت زهر دار رتیلا رتیل غنده
فرهنگ لغت هوشیار

آغنده

آغنده
گلولۀ پنبه، پنبۀ زده شده و گلوله کرده برای ریسیدن،
نوعی عنکبوت زهردار، رتیل
آغنده
فرهنگ فارسی عمید

آغنده

آغنده
آکنده، انباشته، برای مِثال دل ز مهر جهانیان کنده / وآنگه از مهر دوست آغنده (امیرخسرو - لغتنامه - آغنده)
آغنده
فرهنگ فارسی عمید

آغنده

آغنده
پنبۀ پیچیده و گردکرده باشد ریشتن را. کلوچ. باغنده. پاغنده. غنده. غندش، نوعی از عنکبوت زهردار. رتیلا. رُتیل. غنده
لغت نامه دهخدا

آغنده

آغنده
آکنده:
دل ز مهر جهانیان کنده
وآنگه از مهر دوست آغنده.
امیرخسرو.
- دل آغنده، غمین. غمگن. حزین.
- ، مصمم. جازم:
فرنگیس با رنج دیده پسر
بخواب اندر آورده بودند سر
ز پیمودن راه و رنج شبان
مر آن هر دو را گیو بد پاسبان
زره در بر و بر سرش نیز ترگ
دل آغنده و تن نهاده بمرگ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

آگنده

آگنده
انباشته پر مملو ممتلی، حشو در نهاده، نهان کرده پوشیده مخفی، مدفون دفین در خاک فرو برده، نگار کرده ملون منقش، مغزدار میان پر، سخت فربه با گوشتی سخت پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار