معنی آغستن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آغستن
آغستن
- آغستن
- انباشتن و پر کردن چیزی به زور، آغندن، آکندن، پر کردن
فرهنگ فارسی عمید
آغستن
- آغستن
- انباشتن و پر کردن با فشار و زور. چپاندن. تپاندن
لغت نامه دهخدا
آبستن
- آبستن
- هر مادینه از انسان وحیوان که بچه در شکم دارد، حامل، حامله، بارور، باردار، حمل برداشته
فرهنگ لغت هوشیار
آغشتن
- آغشتن
- آغشت آغرد خواهد آغشت بیاغر آغرنده آغشته) خیس کردن نم کردن، آلودن، آلودن جسمی بمایع، خیسیدن نم کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار