آغر آغر خشک رود که سیلاب از آن قطع شده و جاجا آب ایستاده بود: فرازش پر از خون چوکوه تبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق لغت نامه دهخدا
آزر آزر نام پدر حضرت ابراهیم (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است فرهنگ نامهای ایرانی
آمر آمر فرماینده فرمان پاد امر کننده فرماینده کار فرما، جمع آمرین، روز ششم یا چهارم از ایام عجوز فرهنگ لغت هوشیار
آغش آغش میان دو دست فراهم آورده چون از آن دو دایره واری سازند بغل، آن مقدار از گیاه چوب کاغذ و مانند آن که به آغوش توان برداشت بغل: یک آغوش. یا به آغوش کشیدن، در میان دو دست فراهم آوردن بخود چسبانیدن کسی یا چیزی را. یا به (در) آغوش گرفتن فرهنگ لغت هوشیار