جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آغار

آغار

آغار
نم و رطوبت که به زمین یا در چیزی فروبرود و اثر آن باقی بماند، برای مِثال عقیق زار شده ست آن زمین ز بس که ز خون / به روی دشت و بیابان فزون شده ست آغار (عنصری - ۷۵)، نم و رطوبت که از کوزه و مانند آن بیرون تراود، برای مِثال از خاطر پرعلم سخن ناید جز خوب / از پاک سبو پاک برون آید آغار (ناصرخسرو - ۳۷۷)
آغار
فرهنگ فارسی عمید

آغار

آغار
نم، زه، ثاد، نداوت، ندا:
عقیق وار شده ست آن زمین ز بس که ز خون
بروی دشت و بیابان فروشده ست آغار،
کسائی یا عنصری،
، آنچه ترابد از کوزه ومانند آن:
از هرچه سبو پر کنی از زیر و ز پهلوش
زآن چیز برون آید و بیرون دهد آغار،
ناصرخسرو،
از خاطرپرعلم سخن ناید جز خوب
از پاک سبو پاک برون آید آغار،
ناصرخسرو،
، اُغُر، آغال،
- بدآغار، بدآغال، شوم، نحس:
یکی زشت روی بدآغار بود
تو گوئی بمردم گزی مار بود،
ابوشکور
لغت نامه دهخدا

آغاری

آغاری
قسمی جامه ابریشمین ستبر که مردان از آن لباده عبا و سرداری میکردند و زنان از آن یل و نیم تنه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار