آتش کردن آتش کردن آتش روشن کردن، آتش افروختن، به کار انداختن توپ و تفنگ و در کردن گلوله فرهنگ فارسی عمید
گش کردن گش کردن خوش کردن لطیف کردن: همانا بر آمد یکی باد خوش ببرد ابر وروی هوا کردگش فرهنگ لغت هوشیار
وش کردن وش کردن سره کرد بی غش ساختن: (عشق بودارگنج پنهان فی المثل نقد خود را کرده است وش از ازل) (شاه داعی) فرهنگ لغت هوشیار