جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آس شدن

آس شدن

آس شدن
نرم شدن، آرد شدن، برای مِثال تا مرا دل آس شد در آسیای عشق او / هست پنداری غبار آسیا بر سر مرا (امیرمعزی - ۳۵)، رفیقا جام می بر یاد من خور / که زیر آسیای غم شدم آس (سنائی - ۶۲۸)
آس شدن
فرهنگ فارسی عمید

آب شدن

آب شدن
گداخته شدن، واشدن جسم جامد در اثر حرارت، حل شدن چیزی در حلّال
شرمنده شدن
بسیار لاغر شدن
آب شدن
فرهنگ فارسی عمید

آب شدن

آب شدن
گداختن، ذوب شدن، شرمنده شدن، ناپدید شدن، لاغر و نحیف شدن، خجالت کشیدن، از خجالت، بسیار شرمگین شدن، رفتن آبرو
آب شدن
فرهنگ فارسی معین

بس شدن

بس شدن
بس و کافی شدن، اِعتِداد. (منتهی الارب). اکتفاء
لغت نامه دهخدا