آژندیدن آژندیدن پر کردن درزهای سنگ یا آجر با گل یا ملاط، کشیدن گل روی سنگ یا آجر هنگام ساختن دیوار فرهنگ فارسی عمید
آفندیدن آفندیدن جنگ کردن، پیکار کردن، برای مِثال در دل او آن نصیحت کار کرد / ترک آفندیدن و پیکار کرد (لبیبی - لغتنامه - آفندیدن)، دشمنی کردن، خصومت ورزیدن فرهنگ فارسی عمید
آفندیدن آفندیدن اَفندیدن. جنگ کردن. جدال و عداوت و خصومت ورزیدن: در دل او آن نصیحت کار کرد ترک آفندیدن و پیکار کرد. لبیبی لغت نامه دهخدا