جدول جو
جدول جو

معنی آژدار

آژدار
دارای ردیفی از سوراخ های پی در پی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن (واژه فرهنگستان)، پرفراژ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آژدار

آبدار

آبدار
پرآب مثلاً میوۀ آبدار، شاداب، باطراوت،
دارای جلا و برندگی، جوهردار مثلاً شمشیر آبدار،
کنایه از رکیک مثلاً فحش آبدار،
در علم شیمی هیدراته، آمیخته با آب،
کنایه از محکم مثلاً بوسۀ آبدار،
متصدی آبدارخانه که شربت، چای، قهوه، قلیان و مانندِ آن تهیه می کند، آبدارباشی، ساقی
آبدار
فرهنگ فارسی عمید

آبدار

آبدار
آبدار باشی، ساقی، گیاه و میوه پرآب، تیز، برُنده، فصیح و روان، سخت، محکم، غلیظ. صفتی برای دشنام، سیلی
آبدار
فرهنگ فارسی معین

دژدار

دژدار
دژبان، ماموری که در دژبانی برای مراقبت در کردار و رفتار سربازان و افسران گماشته می شود، نگهبان دژ، نگاهبان قلعه و حصار، کوتوال، قلعه بیگی، دژدار
دژدار
فرهنگ فارسی عمید