معنی آزیر - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آزیر
آزیر
- آزیر
- رنج عذاب شکنجه اذیت، تعب مشقت، کین کینه بغض عداوت، رنجیدگی رنجش شکراب، اندوه غم تیمار، تاء لم توجع، ضرب کوب صدمه، آفت، بیماری مرض ناخوشی بیماری مانند جنون و هاری
فرهنگ لغت هوشیار
آزیر
- آزیر
- آزار، رنج، آسیب، برای مِثال در جهان چندان که خواهی بی شمار / نیستی و محنت و آزیر هست (انوری - ۵۶۱ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
آزیر
- آزیر
- ممالۀ آزار:
در جهان چندانکه خواهی بیشمار
نیستی ّ و محنت و آزیر هست
وز فلک چندانکه خواهی بی قیاس
نفرت آهو و خشم شیر هست،
انوری،
،
آژیر،
حوض، برکه، تالاب، اسطخر، غلبه، زیادتی، بانگ و فریاد، (برهان)
لغت نامه دهخدا