جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آزمند

آزمند

آزمند
حریص. مولع. شَرِه ْ. طامع. آزور. صاحب آز. آزناک. طمعکار. پرخواه. ولوع:
حاسد و بدخواه او دائم به مرگ است آزمند
گر در این حسرت بمیرد باک نبود، گو بمیر.
سوزنی.
- امثال:
آزمند هماره نیازمند است
لغت نامه دهخدا