جدول جو
جدول جو

معنی آزادی

آزادی
آزادگی، آزاده بودن، رهایی، خلاص، شادی خرمی، استراحت، آرامش، جدایی، دوری، شکر، سپاس
تصویری از آزادی
تصویر آزادی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آزادی

آزادی

آزادی
حریت آزادگی مقابل بندگی رقیت عبودیت، آزاد مردی، رهایی خلاص، شادی خرمی، استراحت آرامش، جدایی دوری، شکر سپاس حق شناسی. تاءلم تاثر توجع رنج الم: ابی آنکه بد هیچ بیماری نه از دردها هیچ آزاریی (فردوسی)، آزارنده زننده: سخن در نامه آزاری چنان بود که خون از حرفهای او چکان بود. (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار

آزادی

آزادی
آزاد بودن، رها بودن از قید و بند، زندانی یا اسیر نبودن، رهایی، خلاصی، حق انجام دادن افکار و خواسته ها بر اساس ارادۀ خود، جوانمردی، گسستگی از تعلقات، وارستگی، برای مِثال نعمتی بهتر از آزادی نیست / بر چنین مائده کفرآنچه کنم (خاقانی - ۲۵۲)، مقابلِ بندگی، بنده نبودن
آزادی
فرهنگ فارسی عمید