جدول جو
جدول جو

معنی آردینه

آردینه((نِ))
منسوب به آرد، آنچه از آرد سازند، آشی که از آرد پزند، آش آرد
تصویری از آردینه
تصویر آردینه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آردینه

آردینه

آردینه
منسوب به آرد آنچه از آرد سازند، آشی که از آرد پزند آش آرد
آردینه
فرهنگ لغت هوشیار

آردینه

آردینه
آنچه از آرد کنند. آشی که از آرد پزند:
فغان از دل آردینه بخاست
ببستند بر خود کفنهای ماست.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا

مردینه

مردینه
جنس نر از انسان مقابل زنینه: که از دستش نخواهد دست یک تن اگر مردینه باشد یا زنینه. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

بردینه

بردینه
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 170 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

مردینه

مردینه
جنس مرد. مقابل زنینه:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد گر زنینه.
ناصرخسرو.
و از قنقلیان از مردینه به بالای تازیانه زنده نگذاشتند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 چ اروپا ص 83)
لغت نامه دهخدا