مربوط به آذر، مربوط به آذربایجان مثلاً موسیقی آذری، از مردم آذربایجان، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در آذربایجان متداول بود، زبان ترکی رایج در آذربایجان، به رنگ آتش، برای مِثال ز خونی که بُد بهرۀ مادری / بجوشید و شد چهره اش آذری (فردوسی۴ - ۱۳۵۶) مانند آتش بودن
منسوب به آذر: ز خونی که بد بهرۀ مادری بجوشید و شدچهره اش آذری. فردوسی. ، منسوب به آذربایجان. (درهالغواص حریری) ، نام جامه ای که در آذربایجان بافتندی. (محمود بن عمر ربنجنی) ، زبان آذری، لهجه ای از فارسی قدیم که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعض نواحی قفقاز بدان تکلم کنند، مشک تیزبو. (محمود بن عمر ربنجنی)