قوس قزح: عَلَم ابر و تندر بود کوس او کمان آدینده شود ژاله تیر. رودکی. و آن راکمان گردون، کمان بهن، کمان رستم، کمان شیطان، آفنداک، شدکیس، سرویسه، تیراژه، صدکیس، آزفنداک، ایرسا، طوق بهار، افنداک و درونه نیز خوانند و عامه آن را قالیچۀ فاطمه گویند
آدینده. قوس قزح. رجوع به آدینده شود، پس. (غیاث اللغات). و تکون للمفاجاهو لغیرها. (منتهی الارب). ناگاه. (غیاث اللغات) ، و قد تکون زائده نحو: حتی اذا اتوا علی وادی النمل (قرآن 18/27) ، ای حتی اتوا. (منتهی الارب)