جدول جو
جدول جو

معنی آدم شناس

آدم شناس((~. ش ِ))
آن که اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنان درک کند
تصویری از آدم شناس
تصویر آدم شناس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آدم شناس

آدم شناس

آدم شناس
آدمی شناس آنکه اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنان درک کند
فرهنگ لغت هوشیار

آدم شناس

آدم شناس
در تداول عامه، آدمی شناس. آنکه اخلاق و سریرت مردم از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنان شناسد
لغت نامه دهخدا

آدمی شناس

آدمی شناس
آدمی شناس آنکه اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنان درک کند
فرهنگ لغت هوشیار

دم شناس

دم شناس
حکیم و طبیب دانا و کارآزموده. (ناظم الاطباء). کنایه از حکیم حاذق است. (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از برهان) :
زبان دان یکی مردم دم شناس
طلب کردکز کس ندارد هراس.
نظامی
لغت نامه دهخدا

مردم شناس

مردم شناس
آنکه اخلاق و آداب مردم را بشناسد، شناسندۀ مردم، عالم به علم مردم شناسی
مردم شناس
فرهنگ فارسی عمید