جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آچاردن

آچاردن

آچاردن
درهم آمیختن، برای مِثال فلک مر خاک را ای خاک خور در میوه و دانه / ز بهر تو به شور و چرب و شیرین می بیاچارد (ناصرخسرو - ۲۰۲)،
چاشنی و آچار به خوراک زدن
آچاردن
فرهنگ فارسی عمید

آچاردن

آچاردن
آچاریدن. چاشنی و آچار بطعام زدن:
عذرطرازی که میر توبه ام اشکست
نیست دروغ ترا خدای خریدار
راست نگردد دروغ و مکر بچاره
معصیتت را بدین دروغ میاچار.
ناصرخسرو.
دیو است جهان که زهر قاتل را
در نوش بمکرمی بیاچارد.
ناصرخسرو.
فلک مر خاک را ای خاک خور در میوه و دانه
زبهر تو بشور و چرب و شیرین می بیاچارد.
ناصرخسرو.
، در بعض فرهنگها به این کلمه معنی درآمیختن و آمیختن مطلق داده و ظاهراً در معنی شواهد فوق و امثال آن بخطا رفته اند
لغت نامه دهخدا

آغاردن

آغاردن
تر کردن، خیسانیدن، نم کردن، نم کشیدن، خیسیدن، برای مِثال پولاد نرم کی شود و شیرین / گرچه در انگبینْش بیاغاری (ناصرخسرو - ۴۸۹)
سرشتن، آمیختن
آغاردن
فرهنگ فارسی عمید