جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آتشبان

آتشبان

آتشبان
نگهبان آتشکده آذربان آتربان، شیطان دیو، (اخ) مالک دوزخ
آتشبان
فرهنگ لغت هوشیار

آتشبان

آتشبان
سادن آتشکده، شیطان و دیو، مالک دوزخ. زبنیه (مفرد زبانیه)
لغت نامه دهخدا

آتشدان

آتشدان
ظرفی که در آن آتش نهند منقل اجاق، تنور تنوره، ظرفی مخصوص در آتشکده که درآن آتشی مقدس افروزند
فرهنگ لغت هوشیار

آتشباز

آتشباز
آنکه با آتش بازی کند، آنکه وسایل آتشبازی فراهم سازد، آتشبازی
آتشباز
فرهنگ لغت هوشیار

آتشبار

آتشبار
ریزنده آتش (شخص یا شی)، چخماق، تفنگ، توپ، یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان
فرهنگ لغت هوشیار

آتشبار

آتشبار
توپ، یک واحد از قسمت توپخانه شامل چهار گروهان، هر چیز توام با درخششِ ناشی از عصبانیت مثلاً نگاه آتشبار، بسیار گرم
آتشبار
فرهنگ فارسی عمید