جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آتش بهار

آتش خوار

آتش خوار
خورندۀ آتش، ویژگی جانوران افسانه ای که آتش در دهان داشتند، شترمرغ. زیرا قدما آن را خورندۀ آتش می دانستند، کنایه از ظالم، ستمکار، حرام خوار، ویژگی هر چیز مقاوم در برابر آتش
آتش خوار
فرهنگ فارسی عمید

میش بهار

میش بهار
همیشه بهار، یکی از اقسام بابونه که آن را بابونه گاو چشم و گل گاو چشم گویند
فرهنگ لغت هوشیار

بیش بهار

بیش بهار
رستنیی باشد که آنرا در گیلان همیشه جوان خوانند. برگ آن از برگ زیتون بزرگتر است و پیوسته سبز می باشد و هرگز خشک نمی شود و برگ نمی ریزد و رنگرزان برگ آنرا بجهت رنگ سبز بکار برند و آنرا به عربی حی العالم خوانندو بعضی گویند گیاهی است در حلب شبیه به اشنان، آنراحی العالم گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

آتش نهاد

آتش نهاد
آنکه طبع آتش دارد. آنکه برنگ آتش است:
چو گلبن از تن آتش نهاد عکس افکند
بشاخ او بر دُرّاج شد ابستاخوان.
خسروانی
لغت نامه دهخدا

آتش بجان

آتش بجان
غم و سوزش و شوق محبت. (برهان). و آتش بجان گرفته، نفرینی است
لغت نامه دهخدا

میش بهار

میش بهار
گلی است زرد که آن را گاوچشم خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). گل گاوچشم و اقحوان. (ناظم الاطباء). نام گلی است که آن را گل گاوچشم می گویند و در فصل بهار ظاهر شود. (برهان). گاوچشم است. (از اختیارات بدیعی). نزد بعضی اقحوان است. (تحفۀ حکیم مؤمن). همیشه بهار. (ناظم الاطباء) ، بعضی گویند نوعی از ریاحین است که آن را حی العالم خوانند. (برهان). میشا. طیلافیون است که آن نوعی از حی العالم است. (از اختیارات بدیعی). و رجوع به میشا ومیشایی شود، ابر و سحاب. (ناظم الاطباء). به معنی ابر است که عربان سحاب گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا