جدول جو
جدول جو

معنی آتش انداز

آتش انداز((~. اَ))
کسی که کارش روشن کردن کوره آجرپزی و اجاق و تنور نانوایی و تون حمام و مانند آن بود، در قدیم کسی که به صف دشمن نفت و آتش پرتاب می کرد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آتش انداز

آتش انداز

آتش انداز
کسی که در کورۀ آجرپزی، تون حمام یا نانوایی مامور افروختن آتش است و مواد سوختنی را در کوره می ریزد، کسی که در میدان جنگ آتش به طرف دشمن می انداخت
آتش انداز
فرهنگ فارسی عمید

آتش انداز

آتش انداز
آنکه در جنگها آتش یا نفط بصف دشمن افکند:
بهر سو که دو گرد کین ساز بود
میانْشان یکی آتش انداز بود.
اسدی.
، کسی که افروختن تنور نانوایی با اوست
لغت نامه دهخدا

پیش انداز

پیش انداز
آنکه پیش اندازد آنکه سبقت دهد، کسی که بجلو راند، پارچه ای که در وقت طعام خوردن بروی زانو گسترند دستار خوان: یک عدد صراحی نقره مملو از رواح ریحانی... با پیاله طلا و پیش انداز زربفت از پی او فرستادند، رشته جواهر که زنان از گردن آویزند و در پیش سینه قرار دهند
فرهنگ لغت هوشیار

آتش انگیز

آتش انگیز
کسی که آتش روشن کند، آتش افروز، کنایه از ویژگی کسی که سخنان تند و زننده، بگوید که باعث خشم و غضب دیگران شود، برای مِثال آن دل شده زآن فسانه شد تیز / بگشاد دهان آتش انگیز (لغتنامه - آتش انگیز)
آتش انگیز
فرهنگ فارسی عمید

دوش انداز

دوش انداز
رداء. (ملخص اللغات حسن خطیب). قبا و جامه ای که بر دوش اندازند. جامه که بر دوکتف افکنند چنانکه شنل و عبا و جز آن
لغت نامه دهخدا

آب انداز

آب انداز
توقفگاه ستوران در میان دو منزل برای رفع خستگی، چوبی میان تهی که چوب دیگر در میان آن فرو برند و بفشار آب در آن کنند آب دزدک
فرهنگ لغت هوشیار