جدول جو
جدول جو

معنی آتش افروزی

آتش افروزی((~. اَ))
کنایه از ایجاد فتنه و آشوب
تصویری از آتش افروزی
تصویر آتش افروزی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آتش افروزی

آتش افروزی

آتش افروزی
بر افروختن آتش (مخصوصا آتش جشنهایی مانند سده چهارشنبه سوری)، عمل آتش افروز شغل آتش افروز، فتنه انگیزی
فرهنگ لغت هوشیار

آتش افروزی

آتش افروزی
آتش افروختن، آتش روشن کردن، کنایه از دوبه هم زنی، فتنه انگیزی
آتش افروزی
فرهنگ فارسی عمید

آتش افروز

آتش افروز
کسی که آتش بیفروزد، آنکه آتش روشن کند
کنایه از فتنه انگیز
کسی که در ایام عید نوروز آتش در دست می گیرد و شعلۀ آن را در دهان فرومی برد و با شوخی و مسخرگی از مردم پول می گیرد، حاجی فیروز
آتَش گیرِه، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آفروزه، وَقود، پوک، پُدِه، فُروزینِه، پیفِه، آتَش بَرگ، شَیاع، مَرخ، حَطَب، پُد، هود، پَرهازِه، وَقید
آتش افروز
فرهنگ فارسی عمید

آتش افروز

آتش افروز
کسی که در جشن ها مردم را سرگرم کرده، آتش روشن می کند و شعله آن را در دهان خود فرو می برد و بیرون می آرد، و از مردم پول می گیرد، فتنه انگیز، چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتشگیره
آتش افروز
فرهنگ فارسی معین