جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آبسال

آبسال

آبسال
باغ، حدیقه:
همی تابد ز چرخ سبز عیوق
چو آتش بر صحیفه ی ْ آبسالی،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

ابسال

ابسال
گرو کردن. به گرو دادن، به هلاک سپردن، حرام کردن چیزی، دل نهادن بر، پختن و خشک کردن غورۀخرما، به معرض نهادن. عرضه کردن، در خذلان گذاشتن. (زوزنی). بخواری گذاشتن
لغت نامه دهخدا