جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آبزی

آبکی

آبکی
آنچه مانند آب است مایع روان. مقابل جامد، رقیق تنک گشاده، پر آب آبدار، دانه ای که آب بخود کشیده و آماده جوانه زدن و سبز شدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار

آبشی

آبشی
چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
فرهنگ لغت هوشیار

آبزه

آبزه
آبی که از کنار چشمه رود تالاب و امثال آن زهد یعنی تراود زهاب
آبزه
فرهنگ لغت هوشیار

آبجی

آبجی
مخفف آغاباجی که کلمه ترکی است به معنی خواهر، خواهر خواهربزرگ، در خطاب بزنان گویند
فرهنگ لغت هوشیار