جدول جو
جدول جو

معنی آبزن

آبزن((زَ))
تشتی از سفال یا فلز که در آن آب گرم و دارو می ریختند و بیمار را در آن می گذاشتند، وان، آرام دهنده، تسکین دهنده، شخصی که مردم را به زبان خوش تسلی دهد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آبزن

آبزن

آبزن
ظرف بزرگ فلزی، چینی یا سفالی که در آن بدن خود را شستشو دهند، حوض کوچک، وان، آب شنگ، آب سنگ، برای مِثال همی خون دام و دد و مرد و زن / بریزد کند در یکی آبزن ی مگر کاو سر و تن بشوید به خون / شود فال اخترشناسان نگون (فردوسی - ۱/۷۷)
آبزن
فرهنگ فارسی عمید

آبزن

آبزن
حوض و خزانۀ حمام، مرادف آبشنگ: و یجب ازاله ما مکث من الماء فی الابازین لئلایفسد فیضر. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی، در شرایط حمام)، ظرفی فلزین یا چوبین یا سفالین باندازۀ قامت آدمی با سرپوشی سوراخ دار که بیمار را درآن نشانند و سر وی از سوراخ بیرون کنند. و آن دو گونه است، آبزن تر و آبزن خشک. در آبزن تر آب گرم مخلوط به ادویه یا آب ادویۀ جوشانیده کنند و در آبزن خشک دواهای خشک ریزند یا بخور کنند و بیمار را در آن بنوعی که مذکور شد بنشانند یا بخوابانند:
همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی آبزن
مگر کو سر و تن بشوید بخون
شود فال اخترشناسان نگون.
فردوسی.
(درِ خانه) بازگشادند بضرورت، آبزنی دید از رخام مانند حوضی و در آنجا مردی پیر همی خوابانیده بر قفا...ابوموسی پرسید از حال وی، گفتند این شخص دانیال پیغامبر است... در این شهر (شوش) بمرد وی را در این آبزن نهادند، و هر وقت که بباران حاجت افتد بیرون برندش و دعا کنند. (مجمل التواریخ). و خونهای ایشان در آبزنی ریزند و ملک را ساعتی در آن بنشانند. (کلیله و دمنه)، دوائی که در آبزن کنند. نطولی که مریض را در آن نشانند. (بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا

آبزه

آبزه
آبی که از کنار چشمه رود تالاب و امثال آن زهد یعنی تراود زهاب
آبزه
فرهنگ لغت هوشیار

آبان

آبان
ایزد نگهبان آب، ماه هشتم از سال شمسی که طبق تقویم کنونی مطابق با ماه دوم پاییز است، روز دهم هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار