معنی آبادی
- آبادی
- عمران، آبادانی، جای آباد، ده، قریه
واژههای مرتبط با آبادی
آبادی
- آبادی
- عمارت عمران آبادانی مقابل ویرانی خرابی: (آبادی میخانه ز ویرانی ماست) (منسوب به خیام)، جای آباد محل معمور آبادانی از ده و قریه و شهر
آبادی
- آبادی
- آباد بودن،
روستا، دِه، قَریه، دیه، دِهکده، کُل، رُستاق
آبادی
- آبادی
- جَمعِیَت
آبادی
- آبادی
- از پهلوی آواتی، عمران، سعادت، عمارت، عمران، برابر ویرانی:
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر از پریشانی ماست،
خیام،
،
آبادی
- آبادی
- جای آباد و جای معمور، آبادانی، از ده و شهر و امثال آن:
که جغد آن به که آبادی نبیند،
نظامی
آبادی
- آبادی
- آبادانی، عمارت، عمران، ده، دهات، دهکده، روستا، شهر، واحه، ولایت
آبادی
- آبادی
- روستا ده آبادی
آبادی
- آبادی
- خیر و فایده نصیب شما می شود - محمد بن سیرین
اگر خود را در ده یا روستا شهرستانی آباد ببینید امنیت و آرامش می یابید. چنان چه بیننده خواب ببیند که در دهی گم شده نشانه شرو فساد و بدی است. نفایس الفنون
دیدن آبادی نشانی از گشایش کارهای بسته است.
آباجی
- آباجی
- مخفف آغاباجی که کلمه ترکی است به معنی خواهر، همشیره خواهر آبجی باجی