جدول جو
جدول جو

معنی آب تاخت

آب تاخت
فشار آب، نیروی آب، پیشاب، ادرار
تصویری از آب تاخت
تصویر آب تاخت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آب تاخت

آب تاختن

آب تاختن
شاش کردن، ادرار کردن، پیشاب ریختن
آب افکندن، آب انداختن، برای مِثال ز قلب آن چنان سوی دشمن بتاخت / که از هیبتش شیر نر آب تاخت (رودکی - ۵۴۱)
آب تاختن
فرهنگ فارسی عمید

آب تاختن

آب تاختن
میختن. میزیدن. (صحاح الفرس) :
ز قلب آنچنان سوی دشمن بتاخت
که از هیبتش شیر نر آب تاخت.
رودکی.
و سنگ اندر کمیزدان و دشخواری آب تاختن. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا