جدول جو
جدول جو

معنی آب پیکر

آب پیکر((پِ یْ کَ))
ستاره، کوکب، روشنایی صور فلکی
تصویری از آب پیکر
تصویر آب پیکر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آب پیکر

دو پیکر

دو پیکر
نام برج سوم از دوازده برج فلکی که آنرا خانه عطارد هم گفته اند
دو پیکر
فرهنگ لغت هوشیار

بت پیکر

بت پیکر
زیباروی. که اندام چون بت دارد. که دارای تناسب اندام است. مجازاً، معشوق. محبوب:
بدو اندرون خفته بت پیکری
نهاده به بالینش بر افسری.
فردوسی.
چو قد ویس بت پیکر چنان شد
که همبالای سرو بوستان شد.
(ویس و رامین).
بدان بت پیکران گفت آن دلارام
کزین پیکر شدم بی صبر و آرام.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خوب پیکر

خوب پیکر
خوب اندام. خوش بدن. متناسب القامه:
یکی خوب پیکر کنیزک خرید.
سعدی
لغت نامه دهخدا