جدول جو
جدول جو

معنی آب آوردن

آب آوردن((وَ دَ))
نوعی بیماری چشم که بر اثر پیری یا بیماری آب از چشم روان می گردد
تصویری از آب آوردن
تصویر آب آوردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آب آوردن

آب آوردن

آب آوردن
جاری کردن آب یا آب چشم (دیده)، جاری کردن چشم آب مخصوص را بی اختیار بسبب کسالت یا پیری
فرهنگ لغت هوشیار

آب خوردن

آب خوردن
آب نوشیدن آشامیدن آب. یا در یک آب خوردن، در یک لحظه در مدتی بسیار کوتاه. یا مثلظب خوردن، بسیار سهل خیلی آسان
فرهنگ لغت هوشیار

آب آورده

آب آورده
آن چیز که آب آنرا بیاورد آب آورد، خاشاک و جز آن که دریا یا رود یا سیل با خود آورد. یا چشم آب. چشمی که به بیماری آب مبتلا باشد
فرهنگ لغت هوشیار

آب خوردن

آب خوردن
آب نوشیدن، آشامیدن آب، سرچشمه گرفتن، ناشی شدن، هزینه برداشتن، خرج برداشتن
آب خوردن
فرهنگ فارسی معین

تب آوردن

تب آوردن
موجب علت تب شدن. گرفتار تب کردن کسی را:
به حلوا گرچه طبعت میل دارد
گرافزون خورده باشی هم تب آرد.
(منسوب به نظامی)
لغت نامه دهخدا

آب آورده

آب آورده
آب آورد:
دوش ازبرای مطبخش هیزم ز مژگان برده ام
گفت از کجا آورده ای خاشاک آب آورده را.
؟
، چشم آب آورده، چشمی که ببیماری آب مبتلی باشد
لغت نامه دهخدا

آب خوردن

آب خوردن
آشامیدن آب:
هرچند خلنده ست چو همسایۀ خرماست
بر شاخ چو خرماش همی آب خورَد خار.
ناصرخسرو.
- در یک آب خوردن، در لحظه ای. در مدتی سخت کوتاه
لغت نامه دهخدا

آب خوردن

آب خوردن
اگر بیند که از آب صاف خوشگواری بسیار خورد، دلیل کند که عمرش دراز بود و معشیت وی خوش بود. و اگر بیند که از دریا آب خوشگوار همی خورد، دلیل کند که به قدر آن، از پادشاه مال و نعمت یابد و اگر بیند که جمله آب دریا را بخورد، دلیل کند که پادشاهی همه جهان را بگیرد. و بعضی گویند که به قدر آن که از آب دریا خورده بود وی را بزرگی و مال و نعمت حاصل شود، جون آب روشن و صافی بود - محمد بن سیرین
اگر بیند که آب صافی در پیاله، مانند سگی خورد دلیل کند که زندگانی به عیش و عشرت گذراند، اما کاری کند که بلا و فتنه بدو رسد، که مال جمع را اندک اندک به مردمان بخشد و به خیرات خرج کند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب