معنی آب اندام
- آب اندام((بْ. اَ))
- خوش قد و قامت
واژههای مرتبط با آب اندام
آب اندام
- آب اندام
- آنکه دارای پیکری زیباست خوش شکل خوش قد و قامت
آب انداز
- آب انداز
- توقفگاه ستوران در میان دو منزل برای رفع خستگی، چوبی میان تهی که چوب دیگر در میان آن فرو برند و بفشار آب در آن کنند آب دزدک
آب انداز
- آب انداز
- استراحتگاهی در میان دو منزل برای رفع خستگی از چهارپایان، آب دزدک
آب انداز
- آب انداز
- توقفگاه ستور میان دو منزل، آسایش و رفع ماندگی را، چوبی کاواک و میان تهی کرده که چوبی دیگر در میان آن فروبرند و بفشار آب در آن کنند و نیز بیرون افکنند. آبدزدک. و به عربی آن را زراقه (ربنجنی) ، ذراقه و سراقه و مضخه گویند
آب دندان
- آب دندان
- صفا وبرق دندان
گل اندام
- گل اندام
- آنکه اندامش مانند گل است، دارای پیکر ظریف و زیبا چون گل
بی اندام
- بی اندام
- کسی که قد و قامت زشت دارد
آب اندیش
- آب اندیش
- آنکه فکرش همواره متوجه آبست آب جو آب خواه آب طلب
آب انبار
- آب انبار
- حوض بزرگ رو پوشیده در زیر قسمتی از بنا حفر شده جهت ذخیره کردن آب
