جدول جو
جدول جو

معنی ایتلاف

ایتلاف((اِ یْ تِ))
با هم شدن، به هم پیوستن، الفت یافتن، مؤانست یافتن، الفت، مؤانست، پیوستگی
تصویری از ایتلاف
تصویر ایتلاف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ایتلاف

ایتلاف

ایتلاف
بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن، الفت یافتن موء انست یافتن، الفت موء انست پیوستگی
فرهنگ لغت هوشیار

ایتلاف

ایتلاف
ائتلاف. سازواری نمودن. (آنندراج). مجتمع گردیدن و سازواری نمودن. (منتهی الارب). با همدیگر آمیختگی گرفتن. (غیاث اللغات). مجتمع گردیدن. (از اقرب الموارد). با همدیگر الفت گرفتن و پیوسته شدن. (تاج المصادر بیهقی) : چون مسافت میان هردو برادر نزدیک شد درباب اتفاق و ایتلاف و مجانبت جانب خلاف استیناف رفت. (ترجمه تاریخ یمینی).
دست و پا در خواب بینی ایتلاف
آن حقیقت دان مدانش از گزاف.
مولوی.
این دواها ساخت بهر ایتلاف
نیست این درد و دواها از گزاف.
مولوی، به سنگ تابان رسیدن بکندن چاه، یقال: اوجح الیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تنگ گردیدن بول بر کسی. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پناه بردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پرده فروهشتن خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اختلاف

اختلاف
یوتاری پادیاری، نا سازگاری، ستیزه، جانشینی، شکم روش عدم موافقت، ناسازگاری، با یکدیگر خلاف کردن، نزاع، مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار

ائتلاف

ائتلاف
سازواری، پیوشتگی یگانستن بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن، الفت یافتن موء انست یافتن، الفت موء انست پیوستگی. الفت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار