جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اهانت

اهانت

اهانت
خوار کردن، پست کردن، سبک داشتن، توهین کردن، خواری، پستی
اهانت
فرهنگ فارسی عمید

اهانت

اهانت
اهانه. سبک داشتن کسی را. (صراح از غیاث اللغات). خوار وذلیل گردانیدن. (ناظم الاطباء). حقیر و سبک داشتن کسی را و خواری کردن و با لفظ کشیدن و کردن مستعمل است. (آنندراج). خوار کردن. حقیر داشتن. سبکداشت. حقیر شمردن. خوار داشتن. خوار گرفتن. توهین. تحقیر. استخفاف. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به اهانه شود.
لغت نامه دهخدا

اعانت

اعانت
دستگیری یاوری دستمردی خاقانی را به دستمردی از خاک به آدمی تو کردی (تحفه العراقین خاقانی) یاری کردن یاری دادن کمک کردن، یاری مدد کمک، جمع اعانات. یا اعانه باثم (اعانت باثم) کسی را در گناه کردن یار شدن، یا جمع کردن اعانه. گرد آوردن وجه نقد از مردم برای کمک بکسی که محتاج است
فرهنگ لغت هوشیار