جدول جو
جدول جو

معنی اوریت کردن

اوریت کردن((اُ رِ کَ))
لخت کردن، پر مرغ را کندن
تصویری از اوریت کردن
تصویر اوریت کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اوریت کردن

ابریز کردن

ابریز کردن
بطعن کره ها را روغن کردن هنگامه کردن معرکه کردن
ابریز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

روایت کردن

روایت کردن
باز گفتن از قول کسی سخنی خبر یا حدیثی نقل کردن
روایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اوراق کردن

اوراق کردن
اپاچ کردن پخش کردن اجزای چیزی مانند اتومبیل کتاب و غیره
اوراق کردن
فرهنگ لغت هوشیار

واریز کردن

واریز کردن
یا واریز کردن حساب. تفریغ حساب کردن، یا واریز ساختمان بنا چاه و غیره)، فرو ریختن قسمتی از آن. یا واریز کردن کوه. فرو ریختن قسمتی از کوه بر اثر زلزله و غیره
فرهنگ لغت هوشیار

اوراق کردن

اوراق کردن
ورق ورق کردن، اجزای چیزی را از هم جدا کردن، با ضربه از پای درآوردن، ناقص کردن، روحاً و جسماً ذلیل و ناتوان کردن
اوراق کردن
فرهنگ فارسی معین