در تداول، کاویدن به انگشتان. ور رفتن با چیزی با انگشت، سودن پیوستۀ انگشتان بدو: دیگر چشمت را انگولک مکن تا خوب شود. (از یادداشتهای مؤلف). و رجوع به انگلک و انگلک کردن و انگل و انگول شود
فرو فرستادن آیتی یا حکمی. فرستادن خدای تعالی آیتی یا کتابی را. نازل کردن. (یادداشت مؤلف) : خدای تعالی در بلعم باعورا انزله کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی سورۀ اعراف ص 488). به آن خدای که توریه به موسی انزله کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی). خدای تعالی پیغامبران را ببازی نفرستاد و کتابها بهرزه انزله نکرد. (تفسیر ابوالفتوح). خدای تعالی در بعض کتب انزله کرد، انا ملک الملوک. (تفسیر ابوالفتوح)