عملی است که از روی اثر انگشتها می توان اشخاص مختلف را شناخت، زیرا که خطهای مختلف سر انگشتان هرکس با دیگری اختلاف دارد. (از واژه های فرهنگستان) ، حلقه ای که گوی گریبان را در آن اندازند. (از برهان قاطع) (از فرهنگ سروری). حلقه ای که گوی گریبان و تکمۀ کلاه در آن کنند. (از انجمن آرا) (از آنندراج) : ای کریمی که کند چرخ ز خورشید هلال جامۀ جاه ترا هر سر مه گوی انگل. کمال اسماعیل (از آنندراج). ، تکمه و گوی گریبان. (برهان قاطع). و رجوع به انگله، انگول، انگوله، انگیل و انگیله شود، گیاه یا حیوانی که تمام یا مدتی از عمرش از موجود زندۀ دیگری (میزبان) غذا دریافت می کند. بسیاری از باکتریهای بیماری زا، آغازیان، کرمها، قارچها و حشرات جزو انگلها هستند. (از دایرهالمعارف فارسی)
شهرت کردگی درنیک نامی و یا بدنامی ولی در بدنامی بیشتر استعمال میکنند. (ناظم الاطباء). معروفیت. رسوایی: عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی. سعدی.