جدول جو
جدول جو

معنی انگژ

انگژ((اَ گَ))
بیل، آلتی که پیل بانان با آن پیل را برانند، کجک. انگز هم گویند
تصویری از انگژ
تصویر انگژ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انگژ

انگژ

انگژ
بیلی پهن که با آن زمین را هموار کنند بیل، آلتی که پیلبانان با آن پیل را برانند کجک
فرهنگ لغت هوشیار

انگژ

انگژ
بیل پهن که با آن زمین را هموار کنند، آلتی آهنی که پیلبانان با آن پیل را می رانند، کجک، برای مِثال پیل مستم مغزم از انگژ بیاشوبید از آنک / گر بیاسایم دمی هندوستان یادآورم (خاقانی - ۲۵۰ حاشیه)
انگژ
فرهنگ فارسی عمید

انگژ

انگژ
آهنی باشد سرکج که فیل را بدان بهر طرف که خواهند برند. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (از ناظم الاطباء). آنچه پیلبانان در دست دارند. (غیاث اللغات). کجک. (از فرهنگ جهانگیری) :
پیل مستم مغزم از انگژ بیاشوبند از آنک
گر بیاسایم دمی هندوستان یاد آورم.
خاقانی (از آنندراج).
چو طور است پیل و چو موسی مهاوت
بدستش عصا انگژ مارپیکر.
ابوالفرج رونی (از آنندراج).
شه نشسته به پشت پیل چو ابر
انگژ زر چو ارتجک در دست.
فرید احول.
لغت نامه دهخدا

انگم

انگم
صمغ و ماده چسبنده لزجی که از درختان مخصوصا درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج میشود و در برابر هوا انجماد می یابد
فرهنگ لغت هوشیار

انگز

انگز
بیلی پهن که با آن زمین را هموار کنند بیل، آلتی که پیلبانان با آن پیل را برانند کجک
فرهنگ لغت هوشیار